محل تبلیغات شما
سر شب نشده همه با ناراحتی رفتن اتاق هاشون.

 ترس و فکرهای جور واجوری که تو ذهنم مانور می دادن، روانم رو به بازی گرفته بودن.

 با ناراحتی از راه مشترکمون که بالکن باشه وارد اتاق خاله و آکام شدم که از شب تولدش به بعد فقط اتاق آکام بود.

بزن روی ادامه مطلب و پارت کامل رو بخون.

گذری کوتاه بر رمان زیبای تولدی خاص

گوشه هایی از رمان زیبای تولدی خاص

〰❄️〰 #پارت435 〰❄️〰

اتاق ,رو ,آکام ,〰❄️〰 ,ناراحتی ,شب ,بعد فقط ,به بعد ,تولدش به ,فقط اتاق ,اتاق آکام

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

tarbiatbadani2 کار آفرینی